۱۳۸۸/۰۵/۱۸

دادگاهی اعضاء سفارت ها، اهداف و دلایل آن



با شروع دور دوم به اصطلاح، دادگاهی های عوامل آنچه از جانب حاکمیت ایران آشوب های اخیر، نامیده شده؛ چیزی که بیش از همه غیر معمول مینماید، در مذان اتهام قرار داشتن سه تن از اعضاء سفارتخانه های فرانسه و بریتانیا است (حسین رسام،خانم نازک افشار و یک فرانسوی به نام کلوتید ریس). دولت ایران پیش از این نیز در یک اقدام غیر مترقبه، تعدادی از کارمندان ایرانی سفارت بریتانیا را به اتهاماتی مشابه دستگیر کرده بود. اما پس از آن بنا بر فشارهای همه جانبه از سوی دولت بریتانیا از یک سو و اتحادیهء اروپا از سوی دیگر، اجباراً تن به آزادی آنان داد. اما این بار همان بازی به نوعی دیگر در حال تکرار است. تا اینجای مسئله برای همگان مشخص و از لحاظ قوانین بین الملل، البته امری است عادی. اما آنچه ذهن را مشغول میکند اینکه اصولاً آن دستگیری ها، این محاکمات و آن آزاد نمودن کارمندان، در کدام دایره از منطق محدود و قابل بررسی هستند و اینکه آیا این روش اعمال شده از سوی حاکمیت کودتاگر درایران، تابع منطقی هست یا خیر. پاسخ به این سوال در عین کوتاهی، کمی پیچیده مینماید؛ که آن هم به دلیل روش های پیچیده ای است که در جمهوری اسلامی، روابط، چه خارجهء آن و چه داخله اش به تعریف در می آید. اینکه چگونه و چرا جمهوری اسلامی این روش را در سرلوحهء حکومت خود قرار داد، البته از موضوع بحث خارج است؛ اما عملکرد و تأثیرات آن دقیقاً آن چیزی است که موضوع بحث ما در اینجاست. با آغاز اعتراضات مردمی نسبت به نتایج اعلام شدهء آرا، درست یک روز پس از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری در ایران و به موازت آن، دو گروه از فعالان سیاسی جهان تمام حواس خود را به این امر معطوف کردند: خبرگزاری ها و سیاست مداران دولتی. (البته گروه های دیگر هم بودند و هستند که مشتاقانه این حرکت را دنبال میکنند، اما بدلیل کم رنگ بودن نقش آنان در اعمال سیاست های ایران و موضوعیت گفتار، از اشاره به آنها خودداری می کنیم). نقش خبرگزاری های خارجی به دو دلیل عمده، برای حاکمیت دارای اهمیت است: 1- وجههء جهانی ایران در تضاد با غرب، که همیشه از مظلومیت خود و شیطنت های جهان غرب در راستای اقدام در راه براندازی و یا تضعیف جمهوری اسلامی، در جهت دعوت مردم به صبر و استقامت در مقابل تنگناها و کاستی ها در داخل، از یک سو سود برده و از سویی دیگر خود را حکومتی به معنای واقعی اسلامی و عادل در سطح جهان معرفی نموده، که این امر برایش تا کنون، طرفداران فراوانی در سطح دیگر کشورهای اسلامی به صورت عام و مسلمانان تحت فشارهای اقلیتی ِ قومی-مذهبی در تمامی جهان به گونهء عام، گرد آورده است. برای چنین حاکمیتی، البته، خدشه دار شدن این وجوه به معنای از دست رفتن اعتماد ملی و کمرنگ شدن و حتی بی رنگ شدن ظاهر اسلامی و پرچم داری حاکمیت قدرتمند اسلامی، در سطح جهان میتواند باشد و هزینه ای بسیار بالا بر دوش 30 سال تبلیغات همه جانبهء نظام به حساب می آید. 2- از سویی دیگر و به صورتی قابل لمس تر، در طول این اعتراضات، خبرگزاری ها ، شبکه های ماهواره ای و شبکه های اینترنتی اجتماعی ( که ما همگی را در دسته بندی عام آن، خبرگزاری می خوانیم)، به وسایلی برای هماهنگی و ارگانیزه کردن فعالیت ها و ارائه راهکارهای خودجوش مرد، مبدل شدند و این به مذاق دولتی که در جهت جلوگیری از این اقدامات، به هر وسیله ای متوسل شده بود، به هیچ عنوان خوش نیامد. از سویی دیگر سیاست مداران دول خارجی، که منافع آنان چه در منطقه از لحاظ سیاسی و چه بدلیل منابع انرژی موجود در خود ایران، خواسته یا ناخواسته، با سیاست های اجرایی ایران پیوندی غیرقابل انفاک دارند، به گونه ای مضاعف توجه خود را به ایران و تحرکات داخلی آن معطوف کردند. این بخش از اقدامات، گفتارها و تعاملات مابین ایران و جهان البته بسیار پیچیده تر از بحث این مقاله است، اما آنچه که قابل بررسی است، دلایل مختصری در محدودهء واکنش های اخیر است. جمهوری اسلامی در اکثر طول عمر سی سالهء خود، از گروه های اسلامگرا به شدت حمایت کرده است و کمترین پیامد آن برای ایران تشکیل یک دیوارهء جهانی در مقابل تعارضات احتمالی غرب به خود و برای غرب، رشد بی رویهء گروه های تروریستی و همچنین جلوگیری از روند شکل گیری طبیعی ِ کشوری به نام اسرائیل بوده است. لذا با کشوری که به دلیل داشتن هزاران عامل تعلیم دیده در سرتاسر جهان نمیتوانند با اعمال روشهای نظامی برخورد کنند و نیز تعامل با آن با تمامی منافع سیاسی و اقتصادی آنان در تضاد است، البته هرگونه چرخشی در سطح مدیریت و حاکمیت، برای جهان غرب حائز اهمیت بوده، احتمال بهبودی، (هر چند اندک )را از آن لااقل در سطح تعاملات مرسوم با ایران، میتوانند داشته باشند. در جمهوری اسلامی و در سطح مدیریتی آن، البته آنچه واقعیت دارد آنکه برای رسیدن به مقاصد، اخلاقیات جایگاه چندانی ندارند؛ لذا با توجه به وابستگی حکومت های خصوصاً غربی، به آرا و افکار عمومی مردمشان، پاشنهء آشیل این حکومت ها نارضایی عمومی و توقعات مردم در جهت حفظ امنیت و منافع خود از دولت ها می باشد. چیزی که جمهوری اسلامی آن را به خوبی درک کرده است. همانگونه که برای یک ایرانی سرنوشت هموطن خود نسبت به اتباع بیگانه ارجحیت دارد، اروپاییان نیز هر چند نسبت به ایرانیان آزادیخواه مهر ورزی نمایند، نهایتاً امنیت یک هموطن یا شخصی که مستقیماً در حال خدمت به کشورشان است، برایشان ارجح است؛ هر چند این خدمات از سوی یک بیگانه و بابت مزد انجام پذیرد. حاکمیت ایران که از اطلاع رسانی آزاد در سال 57 به خوبی در راستای به پیروزی رساندن انقلاب استفاده کرده است و به عظمت آن آگاه است، این بار نمیتواند خطای شاه را تکرار کرده، فعالیت های بدون کنترل و سانسور تلوزیون نوپای بی بی سی را تاب آورد. دستگیری کارکنان سفارت انگلیس در ابتدای امر، به واقع نوعی گروگان کشی جهت جلوگیری از فعالیت رسانه ای ِ بی بی سی در خصوص به تصویر کشاندن گستردهء اعتراضات مردمی ایران بود( هر چند به صورتی غیر اخلاقی) و پس از آن نشانه ای برای حاکمان غرب نشین جهان که چنانچه به آتش این اختلافات نفتی بریزند و یا در صدد یاری رساندن به جبههء مقابل شوند، آنان میتوانند همین اندک سازگاری خود را نیز دریغ کرده منافع آنها را بیش از پیش در منطقه به مخاطره بکشانند. البته آن موضوع پس از رای زنی های پشت پرده تا حدودی برطرف شد. دولت ها یکی پس از دیگری اعلام کردند که در مسائل داخلی ایران دخالتی نمی کنند و درباره اش نظری نمی دهند و تنها و آن هم برای راضی نگه داشتن افکار عمومی داخلی خود، به نصایح بشر دوستانه بسنده کردند.مسئلهء بی بی سی اما، کمی مشکل تر بود، این رسانهء غیر دولتی، به طور مستقیم با درصدی از مالیات سالانهء مردم کشور بریتانیا اداره میشود و دولت عملاً بر نحوهء خبررسانی آن کنترلی ندارد و شاید تنها کاری که بتواند بکند( آن هم در خفا و غیر رسمی) درخواست کمی تعدیل در عمل کرد است که آن هم معمولاً در سطح جامعه برملا شده به افتضاحی برای دستگاه های امنیتی مبدل میشود و تقریباً غیر عملی است. ظاهراً این امر هم به ملایان ایران در حد توان توضیح داده شده باشد، چرا که بازداشت شدگان یکی پس از دیگری تبرئه و آزاد شدند. اما چرا اکنون و دوباره ماشاهد بازداشت و این بار دادگاهی افرادی مشابه هستیم؟ شاید دلیلش را بتوان در واکنش رهبران جهان به عملکرد دولت در راستای برپایی ِ خیمه شب بازی ِ دادگاهی های گروهی جستجو کرد، چیزی که آنقدر شور بود که به قولی خان هم متوجه شد. این حرکت گرچه نهایتاً چاره ای جز تبرئهء هر سهء این افراد ندارد و حاکمیت فی الواقع نمیتواند خود را به دلیل حتی واقعی ِ دستگیری یک جاسوس خارجی به چالشی بیش از آنچه با آن دست و پنجه نرم میکند بکشاند، اما در حال حاضر و باز هم به روشی غیر اخلاقی، دولتهای خارجی را مجبور به دنبال کردن سرنوشت این سه تن میکند و اجباراً و طبیعتاً توجه جهان را از آن یکصد تن دیگر منحرف مینماید. همانگونه که پیشتر آمد، سرنوشت این سه تن برای مردم اروپا و قهراً آمریکا، بسیار پراهمیت تر است تا هر ایرانی دیگر و تأمین امنیت آنان از سوی دولشان برتری دارد به امنیت تمامی جهانیان. چیزی که در ایران ما درست در خلاف این واقعیت طبیعی بدان عمل میشود و البته تمام خواستهء حاکمیت کودتا را در جلوگیری از فشارهای خارجی در حذف مخالفان خود، کاملاً تأمین مینماید( هرچند کاملاً غیر اخلاقی).

0 نظرات:

ارسال یک نظر