۱۳۸۸/۱۰/۰۹

عاشورایی کهنه،تعزیه ای نوین


عاشورا و بوی خونین آن که به گونه ای سنتی و در جریانی چند صد ساله در باور های خوداگاه و حتی ناخوداگاه ما رسوب کرده،چه ما خود را وابسته به این فرهنگ مذهبی بدانیم و چه جز آن،خود به خود، روزی است در تقویم هر ساله ما که مردم این کشور هیچ نمیبینند جز صحنه ای کاملا" سه بعدی و مشخصا"زنده و رنگی از لحظاتی از تاریخ که با خونریزی و خشونت در حافظه آنها حکاکی شده است.

در چنین شرایطی هیچ تعجب ندارد که جنبشی دوری جسته از خشونت با جرقه ای از سوی اهرم های اجرائی کودتاگران،صحنه های سینه زنی،زنجیر زنی و یا قمه بر سر زدن را به گونه ای دیگر از خود بروز دهند و رفتار های تعزیه گونه ای را پدید آورند؛که از یک سو خود را در لشگرستمدیده و حق به جانب حسینی مجسم کنندودر مقابل نیروهای دولتی را ,عمال امویان ظالم .
این تخیل آئینی که به سهولت و آنا" در جامعه شیعه پرورده ایرانی، قابلیت پیدایش را دارد با توجه به شعار های جنبش از ابتدای پیدایش آن که خود را مظلوم و حسینی وار مفروض داشته و با در نظر گرفتن جوانی و الزاما" انفعالی بودن مجریانش بیشتر از هر چیز رفتاری آنچنانی را قابل انسجام میکند .
نکته در اینجاست که آیا حاکمان جمهوری اسلامی که در واقع حافظان و مروجان این فرهنگ سرخ بوده و هستند آیا دانسته و با برنامه ای از پیش محاسبه شده خیل مردم را به آن سویی کشیدند که شد و یا کل اتفاقات ماحصل بی احتیاطی انتخاب مهره های بازی صفحه سیاست گردانی مردان صاحب تصمیم در رأس هرم قدرت بود؟ و آیادر هر صورت مردم ایران میتوانند با گذشتن تقویمی این روز و جادوئی که این تئاتر ذهنی بر مخیلشان داشته قدمی وا پس گذاشته بر هیجانات خود مستولی شوند؟
چه، به نظر میاید خشونت،در نهایت،برای هر که سودی داشته باشد، آن،البته مردم جویای اصلاحات و قانونمندی ایران نخواهد بود.
ادامهء مطلب-b