۱۳۸۸/۰۵/۰۸

دیوار فرو نمیریزد (ترجمهء مقاله ای از نیوزویک)


درودی دوباره بر شما.

باز هم ترجمه‌ای دارم ، این بار برگرفته از نیوزویک، نقدی ایست از دید یک جریدهء آمریکایی و البته با دغدغه‌های خودشان. اما از این نقطه نظر که اینان ناظران صاحب عقیده‌ای هستند که دیدگاهشان منطق کاربردی در اجرای سیاست خارجی‌شان را دارد و سعی بر واقع گرایی دارند، خواندنیست و البته قابل تامل.

دیوارها فرو نمیریزند.

تشابهات تاریخی در ایران کاربردی نیستند.

نوشته: فرید زکریا (Farid Zakaria)

ترجمه: امین

هرگاه تصاویری از ایران را که در طی دو هفته گذشته به ما رسیده، می‌بینیم، ناخودآگاه می‌خواهیم آنها را با حوادث ١٩٨٩ اروپای شرقی مقایسه کنیم. در آن زمان وقتی مردم به خیابان‌ها ریختند و حکومتشان را به چالش کشیدند، پوشالی بودن آن حکومت‌های به ظاهر پابرجا به خوبی نمایان شد و به سرعت از هم فرو پاشیدند. چیزی که جایگزینشان شد، حکومت‌های لیبرال دموکرات بود. آیا ایران هم می‌تواند در مسیر انقلابی مخملی سیر کند؟



....این کار ممکن، اما بعید است. با آنکه مشروعیت رژیم تَرَک برداشته - که در بلند مدت زخمی خواهد شد کشنده - در حال حاضر احتمالاً می‌تواند از اسلحه و ثروت استفاده کند تا قدرتش را حفظ کند و این رژیم هر دو را به وفور داراست. یادمان باشد قیمت نفت در ١٩٨٩ تنها ٢٠$ بود، در حالی که اکنون ۶٩$ است.

از آن گذشته همان ‌گونه که زبیگنیو برژینسکی ( به مقاله پایین رجوع کنید) اشاره کرد،" مورد ١٩٨٩ یک مورد بسیار غیر معمول بود و در حد یک سابقه تاریخی عدم مفید بودنش را به عنوان کتاب راهنمایی برای جنبش‌های ضد دیکتاتوری ثابت کرده."

سه اصل و نیروی قدرتمند در جهان امروزی، دموکراسی، مذهب و ملی‌گرایی هستند. در ١٩٨٩، هر سه مورد در مقابل رژیم حاکم صف آرایی کردند. شهروندان از رژیم بیزار بودند، چون آنان را از حقوق ابتدایی آزادی اجتماعی و مشارکت سیاسی محروم کرده بود. ناخرسندی مومنان هم از این بود که رهبران کمونیست، مراسم مذهبی را در کشورهایی ممنوع کرده بودند که مذهب عمیقاً و ریشه‌ای، گرامی داشته می‌شد. و مردم دولت‌هایشان را به رسمیت نمی‌شناختند چون از دیدگاه‌شان این حکومت‌ها توسط امپریالیستی بسیار منفورتر، یعنی روسهء شوروی تحمیل شده بودند.

موقعیت در ایران پیچیده‌تر است. عامل دموکراسی البته به خوبی بر علیه این حکومت سرکوب‌گر عمل می‌کند. عامل مذهب را اما نمی‌شود به ساده‌گی بر علیه‌اش به کار برد. بسیاری، شاید اقلب ایرانی‌ها، از حکومت مذهبی به تنگ آمده‌اند؛ اما این دلیل نمی‌شود که از خود مذهب هم به تنگ آمده باشند. به نظر می‌آید آنهایی که به اصول مذهبی پایبندترند - عموما" کم درآمدها و آنها که در مناطق محروم‌اند - آرایشان را به احمدی‌نژاد داده‌اند.آیت الله العظما علی سیستانی

البته یک راه هست که از عامل مذهب برعلیه رهبر ایران استفاده کرد، اما این مشمول سناریویی کمابیش بعید است : اگر آیت الله العظما، علی سیستانی، فتوایی صادر کند که در آن تهران را به کلی محکوم کند، این کار مانند زمین لرزه‌ای خواهد بود که حتی ممکن است به سقوط رژیم منجر شود. باید به یاد داشت، سیستانی ایرانی‌الاصل است و احتمالاً بیشترین تعداد مقتدا را نسبت به هر آیت الله دیگری در همهء عالم شیعه داراست و بسیار برایشان محترم است. و ایشان با دکترین ولایت فقیه، که زیرساخت جمهوری اسلامی است، مخالف است. نظر ایشان برجداییِ دین از سیاست است؛ و به همین دلیل هم در عراق از تهمت‌های اینچنینی منزه است. اما این بسیار بعید است که ایشان حکومت ایران را صراحتاً و به گونه‌ای سرگشاده، به نکوهش بگیرند.( اما ایشان بهار سال گذشته، احمدی نژاد را وقتی در عراق بود به حضور نپذیرفتند!)

ملی‌گرایی پیچیده‌ترین آن سه عامل است. حکومت اسلامی در طول تازیخ خود از این عامل سؤاستفاده‌های زیادی کرده. خود آبت الله خمینی، با رویارویی با شاه، که عروسک آمریکا معرفی شده بود، به قدرت رسید. مدت کمی پس از انقلاب، عراق به ایران حمله کرد و ملاها باز سریعاً خود را در پرچم پیچیدند. آمریکا در آن جنگ از عراق حمایت کرد و استفادهء صدام از مواد شیمیایی بر علیه ایران را نادیده گرفت - چیزی که ایرانی‌ها هرگز فراموش نکردند -. در هشت سال گذشته دستهء بوش با تهدیدهای غیر شفافشان بر حمله به ایران، اجازه دادند که ملاها باز بر طبل ملی‌گرایی بکوبند. - همهء ایرانی‌های مخالف حکومت،‌از اکبر گنجی گرفته تا شیرین عبادی، یاد‌آوری کرده بودند که تهدید به حملهء هوایی به ایران، تنها رژیم را مستحکم‌تر می‌کند -. این نکته هم ارزش یادآوری دارد که آمریکا هنوز ساز و برگ گروه‌های مسلح و برانداز را تأمین می‌کند. خیلی از این‌ها گروه‌های کوچکی هستند که هیچ شانسی برای توفیق ندارند و بیشترشان فقط برای دلخوشی ِ نمایندگان دست راستی کنگرهء آمریکا تشکیل شده‌اند. با این وجود حکومت تهران می‌تواند همان‌ها را برای اثبات استمرار رویکردی ضد ایرانی بزرگ‌نمایی کند.

با توجه به همین زمینه، آقای اوباما کاملاً حق دارد که با احتیااط قدم بردارد : از یک سو حمایت اخلاقی‌ ِ خود را با تظاهر کنندگان اعلام می‌دارد و از سویی دیگر مداخلهء سیاسی نمی‌کند.نوزی المالکی

آمریکا همیشه قدرت ملی‌گرایی را در جهان دست کم گرفته و همیشه مردم را از محاسبات خود در قبال جاذبهء تسخیر یک کشور خارجی حذف کرده است. اما ببینیم همین الان وضع در عراق بر چه منوال است. وقتی نوری المالکی، نخست وزیر می‌گوید :" خروج نیروهای نظامی آمریکا (نمایانگر) عدم پذیرش قهرمانانهء ( مردم عراق از) اشغال‌گرن خارجی است "، البته مالکی در دفترش ماندگار نیست ولی این قابل توجه آن نیروهای اشغال‌گری است که تا همین امروز قدرت مالکی وام‌دار حمایت آنهاست! به هر حال او سیاستمدار زیرکی است و به خوبی می‌داند مردم چه می‌خواهند. از سوی دیگر احمری نژاد هم سیاست مداریست که حرفش تعداد قابل توجهی خریدار دارد و از همین حالا شروع به متهم کردن آمریکا و انگلستان به دخالت در وقایع ایران کرده. استراسژی ما باید بر این مبنا باشد که تا آنجا که امکان دارد ثابت کنیم اتهاماهش پوچ و احمقانه است. جایی که آقای اوباما به عنوان حامی یا مهیج این تظاهرات دیده شود، مسلماً به تنها استراتژی که کمک شده، استراژدی احمدی‌نژاد است نه آمریکا.

پایان.

0 نظرات:

ارسال یک نظر