جلسه کميسيون مجلس سنای آمريکا برگزار شد و نظر عالیترين مقامهای امنيتی اين کشور اگر هيچ برای گفتن نداشت، حاوی دو نکته اساسی بود. اول آنکه همه مقامات اين کشور متفق القول بودند که تحريمهای اجرا شده عليه ايران، کار ساز بوده و دلايل خود را بر اساس کاهش ارزش نقدی ريال، افزايش بيکاری و در تنگا قرار گرفتن اقتصاد ايران در کل، بيان نمودند.
ابراز نگرانی آقايان از آمادگی و خواست بيشتر ايران در ضربه زدن به آمريکا و منافع آن چه در خارج و چه در خاک اين کشور، نکته دومی بود که قابل توجه مینمود. در اين بين البته، عدم اطمينان آمريکا از نتيجهگيری اسرائيل در خصوص کارسازی تحريمها و تعامل غير نظامی اين کشور در مقابل تکاپوی ايران برای دستيابی به خودکفايی هستهای و آستانه صبوری اسرائيل در قبال ايران هم باز يادآوری شد، تا به عنوان يک گزينه، بر سر ميز تعاملات با ايران همچنان باقی بماند.
در خصوص مورد اول به راحتی میتوان نتيجه گرفت که مقامهای آمريکايی با اعمال تحريمها، امیــدوارند که ايران نه از طريق اختلال در سطح دولت و يا انزوای دولتی ايران در جامعه بين الملل، که به واسطه فشار اجتماعی درونی بر سياستمداران تصميم ساز از پا در آید. اين به معنای آن است که هدفمندی تحريمها، بر خلاف گفتههای پيشين دولت مردان آمريکایی، از همان ابتدا، مستقيما مردم ايران و زندگی روزمره آنها را هدف قرار داده است و با در تنگنا قرار دادن مردم اميد آن را دارند که ايشان بر دولت خود، برای دست کشيدن از فعاليتهای هستهای خود فشار از پايين بياورند. به نظر اين مقامات در عالیترين حالت ممکن، دست آورد خود را يک بهــار ايرانی فرض میکنند.
در برآيند مسايل ايران، غرب، مدتهاست که به اين خصيصه ايرانيان واقف شده که مردم اين کشور در تقابل با يک نيروی خارجی، اختلافات خود را کنار میگذارند و آستانه از خود گذشتگی ايشان، برای حفظ تماميت ارضی کشورشان بسيار بالاست. پس گزينه عدم رويارويی مستقيم، يا رودررويی در سايه را برای دستيابی به اهدافشان مناسبتر ديدهاند. ايجاد موقعيتی که نه تنها طبقات پايين دست، که طبقه متوسط را نيز تحت فشارهای کمرشکن اقتصادی بگذارد. سناريويی که شايد از آن طريق، مردم خود، دولت مردانشان را مجبور به نوشيدن جام زهری بکنند؛ اما صحبت از آمادگی ايران در ضربه زدن به آمريکا نه تنها بر پايه اين واقعيت استوار است که طبيعتاً با عقب رانده شدن ایران به يک گوشه، ممکن است هرگونه عکسالعمل پيش بينی نشدهای از خود بروز دهد و آمريکا (غرب در کل) نيازی بيش از پيش دارد تا برای اين گزينه آمادگی کامل داشته باشد، که به عقيده من نگرانی در جاهای ديگری هم رونمايی میکند و اين اخطار، در آن مجلس، سر آغاز برنامهای چون هميشه پر هزينه از سوی مقامات امنيتی آمريکا بر علیه ایران خواهد بود.
با خروج نظامی آمريکا از عراق، در حالی که اراده ايران در آنجا همزمان با حضور نظاميان آمريکايی هم پر رنگ و غير قابل انکار مینمود از يک سو، يارگيریهای ايران در افغانستانی که از حمايت کشورهای پاکستان و عربستان از بزرگترين عامل بیثباتی اين کشور، يعنی طالبان حمايت کامل میکنند به ستوه آمده، قدرت اعمال تصميم ايران در سوريه، لبنان و نيروهای صاحب قدرت فلسطين و نفوذ ايران در آمريکای لاتين و در واقع پشت دروازههای دولت آمريکا، از سوی دیگر، برای اين کشور غير قابل تحمل است. اين آخری نفوذی است که اين روزها با راهاندازی شبکه اسپانيايی زبان ماهوارهای ايران، قرار است به سطح بالاتری هم ارتقاء يابد. هرچه نباشد، از يک جهت دولت ايران در توليد و پخش پروپاگاندا يدی طولا دارد و از جهتی ديگر جوامع آمريکای جنوبی، بنا بر آنچه از نظر تاريخی بر آنها گذشته، پتانسيل ضد آمريکايی بالايی دارند.
مسئله قابل توجه ديگر به قدرت رسيدن اسلامگرايان در غالب کشورهايی است که در پروسه "بهار اعراب" و پس از رهايی از يوغ ديکتاتوری، خواهی نهخواهی، سياستهای نه چندان دوستانهای با اسرائيل در پيش گرفته يا خواهند گرفت و طبيعتا در اين راه يک مشوق بالقوه قدرتمند و استوره مبارزه با اسرائيل در منطقه، آخرين چيزی است که اسرائيل ( بخوانيد مسئول سياست خارجی آمريکا در خاورميانه) بتواند تحمل آن را داشته باشد. نقشه سیاسی منطقه خاور میانه عوض شده است و اسرائیل به خوبی این را درک میکند.
مجموعه اين عوامل، نه تنها برای دولت آمريکا خوشآيند نيست، که اين کشور را بر پافشاری هر چه بيشتر در مواضع خود نسبت به ايران ترقيب میکند.
به نظر میآيد از اين سويه که به قضايا بنگريم، در حال حاضر چه ايران دست از غنیسازی هستهای خود بکشد و چه جز آن، تاثير چندانی بر سياست آمريکا نسبت به ايران نخواهد داشت و از اين بابت گزينه نوشيدن جام زهر هم، کمی دير شده است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر